جنوب جهانی؛شناخت بهتر، تعامل هدفمند

اصطلاح جنوب جهانی برای اولین بار توسط کارل اوگلسبی،#۱۶۰نویسنده و فعال آمریکایی چپ نو#۱۶۰در سال ۱۹۶۹ ابداع و به فرهنگ اصطلاحات سیاسی و روابط بین الملل ارائه شد. اوگلسبی در مقاله‌ای که در اوج جنگ ویتنام در مجله کاتولیک Commonwealth نوشت، اوضاع جهان را این‌گونه تحلیل کرد: کشورهای شمال جهان-نیمکره شمالی- برای ایجاد یک نظم اجتماعی غیرقابل تحمل برجنوب جهانی همگرا و همسو شده‌اند.
۲۳ شهریور ۱۴۰۴
مشاهده ۷۷
علیرضا قزیلی

ریشه‌های تاریخی اصطلاح جنوب جهانی

اصطلاح جنوب جهانی برای اولین بار توسط کارل اوگلسبی[1]، نویسنده و فعال آمریکایی چپ نو[2] در سال 1969 ابداع و به فرهنگ اصطلاحات سیاسی و روابط بین الملل ارائه شد. اوگلسبی در مقاله‌ای که در اوج جنگ ویتنام در مجله کاتولیک Commonwealth نوشت، اوضاع جهان را این‌گونه تحلیل کرد: کشورهای شمال جهان-نیمکره شمالی- برای ایجاد یک نظم اجتماعی غیرقابل تحمل برجنوب جهانی همگرا و همسو شده‌اند.

تا قبل از تعریف اوگلسبی، اکثر تحلیلگران غربی کشورها را به سه جهان تقسیم می‌کردند. جهان اول: شامل ایالات متحده و متحدان غربی آن، جهان دوم: متشکل از اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اقماری آن در بلوک شرق، و جهان سوم: متشکل از کشورهای در حال توسعه که اغلب آنها نسبت به هردو بلوک قدرت غیر متعهد بودند و یا به تازگی از سلطه قدرت‌های استعمارگر خود آزاد شده بودند.

اصطلاح جهان سوم در سال 1952 برای اولین بار توسط مردم شناس فرانسوی آلفرد ساوی[3] به ادبیات سیاسی جهان معرفی شد. بعدها پیتر ورسلی[4] در سال 1964 با انتشار کتاب جهان سوم: نیروی حیاتی جدیددر روابط بین الملل، این اصطلاح را بیشتر رواج داد. وی در کتاب خود استدلال می‌کند که جهان سوم ستون فقرات جنبش عدم تعهد - که تنها سه سال پیش از سوی تعداد قابل توجهی از کشورهای جهان و در پاسخ به نظام دوقطبی دوره جنگ سرد تأسیس شده بود- را تشکیل می‌دهد. اگرچه ورسلی با نیت مثبت و خیرخواهی کتاب جهان سوم را منتشر کرد؛ اما از آنجا که این اصطلاح با کشورهایی که از فقر، فلاکت و بی ثباتی رنج می‌برند، مرتبط می‌شد. جهان سوم به عنوان مترادف با جمهوری‌های موز[5] شناخته می‌شد که توسط دیکتاتورها اداره می‌شوند و در رسانه‌های غربی تصویر خنده‌دار وکاریکاتوری از جهان سوم ارائه می‌کردند.

در دهه 1970، با تلاش کشورهای جنوب در چارچوب سازمان ملل متحد برای ایجاد یک نظم اقتصادی بین‌المللی، اصطلاح جنوب جهانی به عنوان مترادف محترمانه‌ای برای جهان سوم جذابیت پیدا کرد. اولین گام در 1 می سال 1974 مجمع عمومی سازمان ملل متحد برداشته شد، قطعنامه 3201 S.VI در خصوص ایجاد یک نظم اقتصادی بین‌المللی بر پایه اصولی از جمله: تساوی حاکمیت دولت‌ها، وابستگی متقابل به تصویب رسید. این نظم اقتصادی بین‌المللی جدید قرار بود:

  • منافع مشترک و همکاری میان دولت‌ها را بدون در نظرگرفتن تفاوت نظام‌های اقتصادی واجتماعی آنها تأمین کند؛
  • اختلاف سطح توسعه یافتگی را اصلاح و زیان‌های ناشی از بی‌عدالتی را جبران نماید؛
  • شکاف فزاینده میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه را حذف نماید؛
  • روند مستمر توسعه اقتصادی- اجتماعی، صلح و عدالت برای نسل فعلی و نسل‌های آینده را اطمینان بخش کند.

با وجود تلاش‌های انجام شده در دهه 70 اما در اصل گزارش برانت در سال 1980 بود که مفهوم جنوب جهانی را به شهرت و رواج واقعی رساند. این سند تاریخی که توسط یک کمیسیون مستقل بین‌المللی به رهبری ویلی برانت[6]، صدراعظم سابق آلمان غربی نوشته شد، بین کشورهایی که تولید ناخالص داخلی سرانه آنها نسبتاً بالاتر بود- که عمده آنها در نیمکره شمالی متمرکز بودند- و کشورهای فقیرتر، تمایز قائل شد. اکثرکشورهای گروه دوم درجنوب جغرافیایی یا جنوب خط برانت قرار داشتند. خط برانت یک خط فرضی بود که از رودخانه ریو گرانده (مرز مکزیک و ایالات متحده آمریکا) شروع و به خلیج مکزیک می‌رسید و پس از عبور از اقیانوس اطلس، دریای مدیترانه و بخش‌های گسترده‌ای از آسیای مرکزی تا اقیانوس آرام امتداد پیدا می‌کرد. 

 اما خط برانت کاملا با واقعیات جغرافیایی منطبق نبود؛ زیرا بسیاری از کشورهایی که از نظر تولید ناخالص داخلی سرانه در شمار کشورهای فقیر قرار می‌گرفتند و عضو گروه جنوب جهانی شناخته می‌شدند، به طور کامل در نیمکره شمالی قرار دارند، در حالی که بعضی دیگر مثل استرالیا و نیوزیلند که کشورهای ثروتمندی به شمار می‌روند، در زیر خط استوا و در نیمکره جنوبی قرار دارند. صرف‌نظر از شاخص تولید ناخالص داخلی سرانه، به طور کلی می‌توان گفت ویژگی‌های مشترک کشورهای جنوب جهانی عبارت است از: سطح بالای فقر، سطح بالایی از نابرابری درآمد، سطح پایین امید به زندگی، شرایط زندگی سخت‌ نسبت به کشورهای شمال جهانی.

پس از سقوط بلوک کمونیسم و پایان جنگ سرد، اصطلاح جهان سوم به تدریج محبوبیت خود را از دست داد، هم به این دلیل که عملاً جهان دوم دیگر وجود خارجی نداشت و هم به این دلیل که این اصطلاح از سوی بسیاری از کشورها تحقیرآمیز ارزیابی می‌شد، زیرا عنوان جهان سوم گروهی از ملت‌های عقب‌مانده و ناپایدار سیاسی- اجتماعی که در فقر غرق شده‌اند را تداعی می‌کرد. در مقایسه با جهان سوم، اصطلاح جنوب جهانی یک برچسب خنثی‌تر و جذاب‌تری ارائه داد.

به دنبال تأسیس گروه 77 به طور فزاینده، جنوب جهانی مترادف تازه‌ای پیدا کرد. مجموعه‌ای از کشورهای رها شده از استعمار و در حال توسعه در سال 1964 متحد شدند تا به طور مشترک از منافع اقتصادی جمعی خود دفاع کنند و ظرفیت مذاکراتی خود را در سازمان ملل افزایش دهند. امروزه 134 کشور عضو گروه77[7] هستند و خود را جنوب جهانی می نامند. سازمان ملل چند نهاد بین‌المللی و ابتکار عمل را برای پاسخگویی به نیازها و اهداف این گروه ازکشورها راه‌اندازی کرده است که از جمله آنها دفتر سازمان ملل برای همکاری جنوب-جنوب را  می‌توان نام برد.

 همان‌طور که نمودار زیر نشان می دهد، به کارگیری اصطلاح جهان سوم در ادبیات روابط بین‌الملل و اسناد بین‌المللی از اواسط دهه 1960 روبه افزایش نهاد و در1990 به اوج خود رسید. درمدت این سه دهه هیچ یک از دو اصطلاح دیگر کشورهای در حال توسعه و جنوب جهانی به میزان جهان سوم در ادبیات روابط بین‌الملل مورد استفاده قرار نگرفته است. به دنبال فروپاشی بلوک شرق، کاربرد جهان سوم به تدریج کاهش یافت و همان‌طور که نمودار زیرنشان می‌دهد از اوایل سال 2010 کاربرد اصطلاح  جنوب جهانی با شیب ملایمی روبه افزایش است.

میزان کاربرد اصلاحات "جهان سوم" "کشورهای در حال توسعه" و "جنوب جهانی" از سال 1950 تا 2020

 ابهامات مربوط به جنوب جهانی

امروزه این پرسش مطرح است که اصطلاح جنوب جهانی صرف‌نظر از سابقه تاریخی وکاربردی آن آیا منطقی و معنادار است؟ آشکارا می‌توان گفت که مهم‌ترین محدودیت به‌کارگیری آن در عدم انسجام مفهومی آن است. این عنوان گروهی متشکل از حدود 130 کشور عجیب و غریب که به طور قابل توجهی ناهمگن هستند، در گستره جغرافیایی آفریقا، خاورمیانه، آسیا، اقیانوسیه، آمریکای لاتین و کارائیب پراکنده‌اند وحدود دو سوم جمعیت جهان را در زیر چتر خود جای داده است. از باربادوس در کارائیب گرفته تا بوتان، مالاوی، مالزی، پاکستان، پرو، تا سنگال و سوریه در این گروه قرار دارند. همچنین از کشورهای کوچک مثل بنین، فیجی و عمان تا کشورهای بزرگی مثل برزیل، هند و نیجریه که امروزه جزء قدرت‌های در حال ظهور و متقاضیان کرسی شورای امنیت سازمان ملل می‌باشند.

برخی ازاعضای جنوب جهانی ممکن است در برخی از موضوعات هم‌پوشانی منافع داشته باشند؛ اما این‌که این ابرگروه Meta Group  گسترده در معادلات جهانی چقدر وزن و جایگاه سیاسی ارائه می‌دهد، معلوم نیست.  به ویژه با درنظر گرفتن تنوع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که در میان اعضای آن وجود دارد. با در نظر گرفتن منافع و ترجیحات ملی منحصر به فرد هر کشور در این گروه، این ابهام بیشتر می‌شود. در واقع، استفاده از اصطلاح جنوب جهانی، خطرتقویت دوگانه‌سازی وکلیشه‌های نادرست و قدیمی را به همراه دارد و موجب نادیده گرفتن تنوع اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی آن می‌شود.

در میان محدودیت های دیگری که جنوب جهانی دارد، این است که رشد چشم‌گیر بسیاری از اعضای خود در دهه‌های اخیر را نادیده می‌گیرد. از دیدگاه اقتصادی، به نظر نمی‌رسد مالزی که درآمد سرانه آن 28هزار و 150 دلار(براساس برابری قدرت خرید یا PPP ) با زامبیا که درآمد سرانه آن 3هزار و250 دلار (PPP) است را بتوان در کنار هم قرار داد. همچنین با هیچ منطق اقتصادی نمی‌توان کشوری مانند کاستاریکا که درخط مقدم حفاظت از محیط زیست و استفاده از انرژی پاک فعال است را با کشور نفتی مانند نیجریه که همچنان پایبند به استفاده از سوخت های فسیلی است در یک گروه جای داد.

عنوان عام و جامعی مثل جنوب جهانی، تنوع رژیم‌های سیاسی و کیفیت حکمرانی در میان اعضای خود را نیز نادیده می‌گیرد. آخرین بررسی سالانه آزادی در جهان که توسط سازمان غیر دولتی خانه آزادی[8] بر اساس معیارهای دسترسی مردم به حقوق سیاسی و آزادی‌های مدنی انجام شده است نشان می‌دهد که نمرات کشورهای جنوب جهانی به شدت متفاوت است، سودان و سوریه در پایین‌ترین سطح 1 (آزاد نیست) و اوروگوئه در بالاترین سطح 96 (آزاد) قرار دارند. همچنین عنوان جنوب جهانی چشم‌انداز روشنی در مورد جهت‌گیری ژئوپلیتیک اعضای خود ارائه نمی‌دهد. جنگ در اوکراین نمونه‌ای از این موضوع است. در رأی‌گیری مجمع عمومی سازمان ملل در فوریه 2022 در مورد قطعنامه‌ای که خواستار خروج فوری روسیه از سرزمین اوکراین بود، کشورهای جنوب جهانی به دو گروه تقسیم شدند؛ بیش از 60 درصد اعضا به نفع اوکراین به قطعنامه مجمع عمومی‌که خواستار خروج روسیه از سرزمین اوکراین بود رأی مثبت دادند و تقریباً یک سوم کشورهای عضو جنوب جهانی به آن رأی ممتنع دادند. اعضای جنوب جهانی همچنین در مورد اصلاحات شورای امنیت سازمان ملل به شدت متفرق هستند؛ برخی موافق افزایش تعداد اعضای دائم شورای امنیت (از جمله از کشورهای در حال توسعه) و دیگران به شدت مخالف هستند. در مجموع، جنوب جهانی دارای یک جهت‌گیری استراتژیک روشنی درمعادلات جهانی ندارد. البته باید در نظر داشت که عناوین سیاسی مثل جهان سوم، درحال توسعه یا جنوب جهانی، برچسب‌های ثابت نیستند؛ بلکه در پاسخ به تغییر واقعیت‌های جهانی، بینش‌ها و حساسیت‌های مفهومی تکامل می‌یابند. برای مثال، تمایز طولانی‌مدت بین کشورهای به اصطلاح توسعه یافته و در حال توسعه، به دلیل اتکای ضمنی و صریح این عنوان به پیشرفت خطی از فناوری مورد انتقاد قرار گرفت؛ زیرا کشورها را  براساس میزان دوری یا نزدیکی آنها به الگوی غربی از پیشرفت فناوری طبقه‌بندی می‌کرد. به همین دلیل، بانک جهانی در سال 2015 اعلام کرد که استفاده از اصطلاح جهان در حال توسعه را به تدریج متوقف خواهد کرد و اشاره کرد که اهداف توسعه پایدار-که هدف آن هدایت تلاش‌های جهانی برای بهبود وضعیت انسانی تا سال 2030 است-برای همه کشورها ، صرف‌نظر از وضعیت درآمد آنها، اعمال می‌شود.

تعامل هدفمند با جنوب جهانی

به نظر می‌رسد اصطلاح جنوب جهانی، قدرت ماندگاری بیشتری دارد، حداقل در حال حاضر. با این حال، عاقلانه است که تحلیلگران و سیاست‌گذاران این اصطلاح یا عنوان را با آگاهی و خویشتن‌داری بیشتر نسبت به سایر اصطلاحات به‌کارگیرند و از تعمیم‌های غیرمنطقی و قدیمی‌پرهیز کنند. یکی از تراژدی‌های دوره جنگ سرد، تمایل ایالات متحده به استفاده از کشورهای جهان سوم به عنوان یک زمین بی‌تفاوت برای رقابت با حاصل جمع صفر است؛ به جای درگیرکردن آنها به عنوان بازیگرانی خود که به طور انفرادی دارای هویت، منافع و انگیزه‌های متمایز هستند. با گرم شدن رقابت جهانی میان چین و آمریکا، پویایی مشابهی دوباره در حال شکل گیری می‌باشد. برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته، سیاست‌گذاران باید مراقب باشند که جنوب جهانی را به مثابه یک نهاد واحد متصور نشوند و به جای آن استراتژی‌های جداگانه برای تعامل با هریک از کشورهای عضو این گروه به ویژه در مورد کشورهای محوری آن مانند برزیل، هند، اندونزی، آفریقای جنوبی یا ترکیه، تنظیم کنند.

به طورکلی و در مقام تجویز و توصیه به سیاست‌گذاران باید گفت دولت‌ها باید روابط با بسیاری از کشورهای با درآمد کم و درآمد متوسط که خود را عضو جنوب جهانی می‌شناسند را عمیق‌تر بررسی کنند. نکته کلیدی در تنظیم مناسبات با این گروه از کشورها درک این واقعیت است که میزان همبستگی و چسبندگی هر کشور عضو خانواده جنوب جهانی متفاوت و میزان ترجیحات واقعی آنها در موضوعات مختلف سیاسی به طور گسترده‌ای متفاوت است. علاوه بر این، کشورها ممکن است با هدف استفاده ابزاری، یا شعاری و آرمان‌خواهی و یا بهره‌برداری مناسبتی و مقطعی، خود را عضو این گروه بخوانند.

در نهایت، ممکن است برای سیاست‌گذاران و دانشگاهیان این پرسش مطرح باشد که جاذبه برند جنوب جهانی برای طرفداران آن، در درجه اول برخاسته از چشم‌اندازی است که این گروه برای دستیابی به اقتصاد جهانی عادلانه‌تر و فراگیرتر یا وعده ایجاد یک نظام بین‌المللی چند قطبی ایجاد می‌کند. اما باید در نظر داشت که این بلندپروازی‌ها به طور یکسان در میان اعضا فراگیر نیست و برای بسیاری از اعضای این گروه، الزامات توسعه پایدار و رشد اقتصادی ممکن است اهمیت بیشتری نسبت به مسائل ژئوپلیتیکی و نظم جهانی داشته باشد.

 علیرضا قزیلی،کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

 (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] Carl Ogelsby

[2] چپ نو، طیف گسترده ای از جنبش های فعال چپ گرا و جریان‌های فکری است که در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 60 در اروپای غربی و آمریکای شمالی بوجود آمد. این اصطلاح اغلب  با رادیکالیسم دانشجویی دهه 1960 مساوی و هم معنا در نظر گرفته می‌شود. این جنبش در اعتراضات گسترده 1968 (به ویژه رویدادهای اعتراضی ماه مه 1968 در فرانسه) به اوج خود رسید.

[3] Alfred Sauvy

[4] Peter Worsley

[5] Banana Republic اصطلاح جمهوری موز به کشورهایی گفته می‌شود که دچار بی ثباتی سیاسی واقتصادی است و اقتصاد آن وابسته به صادرات منابع طبیعی (عمدتاً محصولات کشاورزی) است. کشوری که طبقه حاکم کشور را مانند یک شرکت تجاری خصوصی اداره می‌کند و منافع حاصل از صادرات صرفا در خدمت طبقه حاکم قرار می‌گیرد. ویلیام سیدنی پورترWilliam Sydney Porter, 1862–1910  معروف به O. Henry  نویسنده آمریکایی در سال 1904 اصطلاح  جمهوری موز را برای توصیف جمهوری خیالی آنکوریا در کتاب کلم و پادشاهان ابداع کرد.

[6] Willy Brandt

[7] دولت چین به طور مداوم از گروه 77 حمایت سیاسی می‌کند و از سال 1994 به این گروه کمک مالی کرده است ، اما خود را عضوکامل این گروه نمی داند، در نتیجه بیانیه‌های رسمی G77 به نام گروه 77 و چین G77+China صادر می‌شود.

[8] Freedom House

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
مهاجرت به عنوان یکی از مهم‌ترین پدیده‌های انسانی، یکی از مسائل جهانی اثرگذار بر روابط اجتماعی و بین‌المللی است که بر گستره نفوذ آن در ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصاد...
تا پیش از حمله غیر مشروع رژیم اسرائیل و آمریکا به مراکز هسته‌ای و نظامی‌کشورمان، دستگاه دیپلماسی کشور سیاست منطقه‌ای فعال و چندجانبه‌ای در پیش گرفته بود تا با د...