اریک اسمیت، فرمانده تفنگداران نیروی دریایی امریکا چند روز پیش در جمع افسران نیروی دریایی ارتش امریکا گفته است « ما جنگ هایی در کره، عراق و افغانستان تجربه کرده ایم ولی جنگ بعدی در راه است. به من اعتماد کنید، در راه است». گروسی ادعا کرده است، نگرانی برای دستیابی ایران به سلاح هسته ای از دیدگاه بازرسان آژانس بین الملل اتمی هنوز وجود دارد و از احتمال مجدد جنگ سخن گفته است. نتانیاهو که حیات سیاسی اش در تداوم بحران و جنگ است و پس از 7 اکتبر رویکرد امنیتی و بقاء اسرائیل را از راهبرد درون به بیرون (inside – out side) به بیرون به درون" (outside – in side) تغییر داده است؛ اعلام کرده است برای انتخابات 2026 کاندیدا خواهد شد و مدعی شده است؛ «تهدید ایران از اسرائیل دور شده است اما تمام نشده و حالا چشمان اسرائیل به ایران دوخته شده است». از سویی دیگر پوتین به مقامات جمهوری اسلامی اطمینان داده است که اسرائیل قصدی برای حمله نظامیبه ایران ندارد. ترامپ هم در اجلاس شرم الشیخ از صلحی پایدار در خاورمیانه سخن گفته است که در طول هزاران سال گذشته بی سابقه بوده و اظهارامیدواری کرده است که با ایران نیز به توافقی پایدار برسد و ایران را به تعبیر خودش « همراه با این صلح» کند. تحلیل گران سیاسی و بین المللی داخلی و خارجی نیز موضعی دوگانه دارند. برخی جنگ را بسیار نزدیک و حتمی میبینند و برخی دیگر معتقدند جنگ اتفاق نخواهد افتاد و یا آنکه به زودی جنگی علیه ایران شکل نمیگیرد. حال سوال اینجاست؛ آیا جنگ علیه ایران محتمل و قریب الوقوع است؟ برای پاسخ به این سوال باید به پیشرانها و پسرانهای جنگ بپردازیم. پیشرانها، جنگ را محتمل و قریب الوقوع میکنند و پسرانها جنگ را منتفی و یا به تعویق می اندازند. سپس با وزن کشی پیشرانها و پسرانها میتوانیم تخمین بزنیم جنگ محتمل و قریب الوقوع هست و یا خیر؟.
پیشرانهای وقوع جنگ علیه ایران عبارتند از:
1) راهبرد اصلی امریکا و اسرائیل در قبال ایران تا پیش از جنگ 12 روزه، «دیپلماسی اجبار؛ جنگ» بود اما پس از جنگ 12 روزه به «جنگ ترکیبی؛ دیپلماسی اجبار» تغییر کرده است.
2) علیرغم ادعای امریکا بر ضرورت دیپلماسی با ایران؛ امتناع مقامات امریکا برای انجام مذاکره با ایران با وجود موافقت ایران با انجام مذاکره پس از جنگ؛ واقعیتی انکارناپذیر است. شواهد متعدد آن از سوی مقامات ایرانی بارها مطرح شده است.
3) بازگشت شش قطعنامه شورای امنیت که در ذیل فصل هفت منشور پیش از توافق برجام صادر شده بود و مخالفت شورای امنیت با تعلیق آنها که به معنای بازگشت خودکار آنها است؛ علیرغم مخالفت چین و روسیه؛ زمینه و بهانه را برای اقدام نظامی علیه ایران با تمسک به تفسیر موسع از قطعنامههای صادر شده فراهم میکند؛ درست مانند همان تفسیری که امریکا برای حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ انجام داده بود.
4) مخالفت چین و روسیه با اسنپ بک که در نامه مشترک دیروز چین و روسیه و ایران به شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر پایان قطعنامه ٢٢٣١ عیان شد؛ از یک سو ایران را در متن کنشگری قدرت های بزرگ تقویت میکند اما از سویی دیگر مخالفت علنی چین و روسیه با شورای امنیت سازمان ملل در حالی که این دو کشور دو رکن از پنج رکن اصلی سازمان ملل هستند؛ موجب تضعیف و ناکارآمدی بیشتر این شورا میشود و زمینه را برای اقدامات خودسر سه عضو دیگر علیه ایران و تفسیر موسع تر از قطعنامه تحریمی علیه ایران فراهم میکند. یادمان نرود که امریکا برای حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ نتوانست از شورای امنیت مجوز بگیرد؛ آنگاه با تفسیر موسع از قطعنامه شورای امنیت در سال ١٩٩١ که مجوز حمله به عراق را در آن وقت صادر کرده بود؛ دست به حمله مجدد به عراق و سرنگونی رژیم صدام کرد.
5) ترامپ و بسیاری از مقامات امریکایی ، دستاورد صلح غزه را مدیون حمله نظامیبه حزب الله و ایران تفسیر کرده اند و این گفتمان که برای حل تهدیدهای اسرائیل باید ایران را ضعیف و ناتوان کرد؛ در اندیشکدهها و محافل سیاسی امریکا، اروپا و اسرائیل به شدت در حال تقویت است.
6) مقامات اسرائیل پس از ٢٥ سال متعاقب خروج از جنوب لبنان در سال ٢٠٠٠ خود را از حصار جبهه مقاومت؛ رها شده فرض میکنند. حصاری خطرناک که تهدیدهای بی بدیلی از زمان تاسیس این رژیم علیه اسرائیل ایجاد و شکست های پیاپی به آن رژیم تحمیل کرد. حالا هراس آنها از شکل گیری مجدد این حصار توسط ایران؛ کابوسی برای مقامات صهیونیستی شده است و تنها راه مقابله با آن را فقط در مقابله نظامیبا ایران می دانند.
7) مقامات اسرائیل و امریکا خود را در جنگ ١٢ روزه پیروز می دانند و معتقدند به بسیاری از اهداف ترسیم شده خود در این جنگ دست یافتند. این رویکرد بر تهور آنها برای شروع مجدد جنگ افزوده است.
سید محمد حسینی کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)