دورنمای دلهره انگیز اورآسیا از بالکان تا قفقاز

۴ بهمن ۱۴۰۱
مشاهده ۴۰۷۱

 در ژئوپلیتیک هزاره سوم  بدون تردید باید به بحران‌های متکثر در جغرافیای اورآسیا  اشاره نمود که فصل نوینی را در عرصة چالش های قومی و روابط بین اقلیت‌ها و حکومت‌های مرکزی با خود به همراه داشت. شرایط حاکم بر شرق اروپا که با نهضت همبستگی در لهستان در اواخر دهة هشتاد قرن گذشته شروع شد و با فروپاشی دیوار برلین و تحولات سیاسی که در ممالک شوروی سابق رخ داد، به اوج خود رسید، در یوگسلاوی سابق و منطقه قفقاز و آسیای مرکزی همچنان زمینه‌های بحران خود نمایی می نماید. دنبالة مسایل بالکان که ما در واژه‌شناسی جغرافیای سیاسی از آن به عنوان "بالکانیزاسییون" یاد می‌کنیم به کوزوو مربوط می‌شود که در ابتدا نظیر دیگر مسایل یوگسلاوی سابق موضوعی داخلی بود و بعدها به یک معضل بین‌المللی تبدیل شده تا آنجا که برای اولین بار ناتو را به عنوان قدرت نظامی فعال جنگی وارد عرصه نمود و بزرگ‌ترین عملیات جنگی این نیرو را بعد از جنگ جهانی دوم تجربه شد.

کوزوو منطقه‌ای در قلب بالکان با جمعیت مسلمان و متفاوت در دهه سوم هزاره سوم هنوز خودنمایی می‌کند و مبحثی نوین در مورد یک منطقه قومی در مباحث ژئوپلیتیک مطرح نموده است.

در هزاره سوم ، منطقه اورآسیا بطور اعم و قاره اروپا به شکلی اخص با مشکلات عدیده ای در جهت ارتقا و اعتلای بیش از پیش همگرایی منطقه ای روبه رو است. بحران‌های جهانی و منطقه ای خواه ناخواه همگرایی منطقه ای در اروپا را تحت تأثیر قرار میدهند و اگر اتحادیه اروپا نتواند به صورتی کارآمد این بحران‌ها را حل کند، به احتمال زیاد بازگشت مرزها و یاا حاداقل پررنگتر شدن کارکرد مرزها را شاهد خواهد بود. به همین دلیل بازخوانی سیاستهای حل و فصل مسالمت میز اختالفات سرزمینی- مرزی در حوزه مرکز اروپا و قفاقز جنوبی میتواند، مفید و ارزشمند باشد. از تأثیرات مهم  همگرایی در حل و فصل مسالمت میز اختلافات به افزایش وابستگی متقابل برمی‌گردد. وابستگی متقابل، با حفظ شرایطی مانند درجه حساسیت و آسیب پذیری، باعث بالا رفتن هزینه‌های منازعه می‌گردد. بالا رفتن هزینه‌های منازعه، احتمال جنگ را کاهش میدهد و طرفین منازعه مجبور به اتخاذ سیاست ها و ابزارهای غیرخشونت آمیز جهت رفع منازعه میگرداند در عین حال که تأثیر همگرایی در حل و فصل مسالمت میز اختلافات، ریشه در تغییر ساختهای هویتی و پرهیز از ملی گرایی افراطی دارد و این عوامل تأثیر هم افزایی دارند و به صورت متقابل بر همدیگر تأثیرگذار و تأثیرپذیر هستند.

مکتب ملیت از محصولات قرون جدیده است که با پایان دوره فئودالیسم و درهم شکستن امپراطوری‌های قرون وسطی و آغاز عصر رنسانس در اروپا در نیمه دوم قرن 16 تخم آن کاشته شده و در قرن 17 نمو کرد و در قرن 19 به اوج خود رسید اما از آغاز قرن بیستم و بخصوص بعد از جنگ جهانی اول و بالاخص از جنگ جهانی دوم به بعد پایه‌های  آن در اروپا سست و متزلزل گردیده در عین حال این حرکت بنحو قابل توجهی به سمت آسیا متمایل شده و بشدت توسعه یافت.ناسیونالیسم همواره در برابر انترناسیونالیسم قرار گرفته و عبارت است از اعتقاد به اعتلای یک ملت و تفوق آن نسبت به دیگر ملل و لزوم وفاداری مطلق اتباع  نسبت به ملت خود و اعتقاد باینکه ارزش ها و معتقدات آن ملت بالاتر و والاتر از معتقدات و ارزش های ملل دیگر است.

واقعیت این است که پس از فروپاشی کمونیسم و اضمحلال پیمان نظامی ورشو ، ملی گرایان از مرکز اروپا تا مرزهای افغانستان  به دلایل مختلف با پیمان ناتو مواجهه داشتند و روسیه بیش از دیگران با توسعه ناتو به شرق مخالف بود اما تحرکات جدایی طلبی در یوگسلاوی سابق ، حوزه آلبانی تبارها ، ملداوی ، گرجستان و حوزه قفقاز ، کشورهای جنوبشرق اروپا و حوزه بالتیک را بیش از هر زمان دیگر راغب پیوستن به ناتو کرد؛  روندی که در هزاره سوم نیز ادامه داشته و حتی کشوری مثل آلبانی نیز به ناتو پیوست. یکی دیگر از پیامدهای غیرمنتظره تغییر شکل چشم انداز اقتصادی در اروپای مرکزی و شرقی بود. شرکت های ثروتمند به این کشورها هجوم آورده و مهم ترین شرکت ها نظیر اشکودای  چک؛ داچیای رومانی؛ مجتمع های بزرگ پتروشیمی و فولاد و غیره  را در قالب نجات از ورشکستگی به ثمن بخس خریداری کردند. همچنین در لهستان، خارجی‌ها نیمی از صنعت و خرده فروشی را عمدتاً از طریق شرکت های بزرگ در اختیار دارند. در جمهوری چک و لهستان، شرکت های خارجی نیمی از صادرات را تامین می‌کنند. در مجارستان، خارجی‌ها چهار پنجم صادرات این کشور را تشکیل می دهند.

هم چنین در حالی که 23 سال از پایان جنگ میان کوزوو و صربستان می‌گذرد و با  توافقنامه صلحی که صربستان و ناتو امضا کردند پایان‌بخش این جنگ در سال 1999بود، اما در عمل   این توافقنامه تنها به خاکستری روی آتش تنش‌های عمیق قومیتی در منطقه بالکان تبدیل شد؛ تنش‌هایی که در هفته‌های اخیر تشدید شده تا نگرانی‌ها نسبت به در گرفتن جنگ دوم بالکان افزایش پیدا کند. تنش‌های بهار سال جاری  به بهانه اجرای مقررات جدید مرزی بود، اما واقعیت این است که طی دهه‌های اخیر، تنش میان کوزوو و صربستان به‌صورت منظم بر سر موضوعات مختلفی در قالب شورش و تظاهرات خود را نشان داده است. یکی از اصلی‌ترین عوامل بروز این تنش‌ها حل نشده باقی ماندن موضوع استقلال کوزوو و اختلافات قومیتی است. کوزوو در سال 2008 اعلام استقلال کرد، اما صربستان هنوز این منطقه را بخشی از قلمروی خود می‌داند؛ وضعیت در منطقه شکننده است و احتمال در گرفتن یک جنگ دیگر بیش از هر زمانی وجود دارد؛ آن هم درست در شرایطی که اروپا درگیر جنگی بزرگ‌تر در اوکراین و مقطع قدرت نمایی ناتو در سایه در این منازعه است.

ناتو در میان سازمان‌های میان حکومتی بدلیل مولفه‌های اقتصادی و نظامی اعضاء؛ حوزه تاثیرگذاری و منطقه نفوذ و به ویژه عملکرد در جغرافیای سیاسی خود و مناطق پیرامونی از بدو تاسیس در سال 1949 مهم‌ترین نقش‌ها را در بین سازمان‌های مشابه رقیب که بسیار اندک هم بوده‌اند؛ بازی کرده است و تبدیل به یک بازوی امنیتی و نظامی جذاب و برند مورد علاقه کشورهای رهانیده شده از اردوگاه کمونیسم سابق شده است، امریکایی‌ها از دیر باز تلاش داشته‌اند تا با ایجاد بحران و جنگ در مناطق مختلف دنیا و تنگ نمودن عرصه حتی بر دوستان و شرکای خود، ناگهان به عنوان ناجی‌هالیودی وارد کارزار شده و بدین طریق بر حوزه نفوذی خود بیفزایند.

 پس از تحولات در اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه توسط روسیه و قد برافراشتن مسکو در برابر زیاده خواهی غرب در سوریه مونته نگرو نیز به عضویت ناتو در آمد تا پروسه پذیرفتن عضو 28 ناتو فراهم شود. روند گسترش ناتو به شرق به زودی متوقف نشده و اهداف مهم‌تری چون توسعه ناتو تا قلب آسیای مرکزی؛ از سویی برای محاصره تمام عیار روسیه نئوتزاری و از سوی دیگر رسیدن به مرزهای شمالی ایران حتی تا حوزه خزر را در بر می‌گیرد.

 

در یک ارزیابی کلی باید گفت فروپاشی کمونیسم ، ترویج آزادی بیان ، آزادی تردد و ایجاد پلورالیزم سیاسی فرایندی را موجب شده  که در عین محاسن بسیار زیاد ،موجب باز شدن عقده‌های تاریخی ملی ، قومی و دینی نیز شده است. ناسیونالیزم ، جدایی طلبی و گرایشات قومی و دینی در اقصی نقاط دنیا در حال اوج گرفتن است که  انفجار اجتماعی ناشی از اوضاع بد اقتصادی ، نفرت طبقات متوسط و پایین اجتماع و بیکاری و بی عدالتی و به حاشیه رفتن ارزش های اخلاقی در آن نقش کلیدی داشته است. در سرتاسر مرکز ، شرق اروپا و شوروی سابق مسئله اقلیت های ملی از مشکلات حاد این جوامع محسوب می‌گردد مشکلاتی که در این مناطق ریشه تاریخی داشته  و بحران اقلیت ها بیش از همه در شوروی سابق (قفقاز جنوبی، آسیای مرکزی و بالکان) و یوگسلاوی سابق تاثیر گذار بوده است.

 علی بمان اقبالی زارچ، کارشناس ارشد اورآسیا

  (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 

 

 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است