ایران و مسئله فراواقعیت‌ها

۲۵ مرداد ۱۴۰۴
مشاهده ۱۲۵

در روز گرامیداشت مقام خبرنگار، هم‌زمان با تکریم جایگاه رسانه‌ها و خبرنگاران در دیپلماسی و لزوم تقویت ارتباط خبرنگاران با دستگاه سیاست خارجی، این مطلب تلاش دارد از جنبه‌ای جدید به اثر رسانه بر ماهیت و شکل‌دهی سیاست خارجی کشور از دیدگاه نظریه فراواقعیت[1] بپردازد. این پدیده نه یک امر انتزاعی بلکه به عنوان بحث میان صاحب‌نظران و محققین فرهنگ و سیاست در دنیای جدید امری رایج است. این مفهوم همچنین معمولاً در بیان تصمیم‌گیرندگان سیاست خارجی، کارگزاران و دیپلمات‌ها با عباراتی همچون بزرگ نمایی، فضاسازی، سیاه‌نمایی، جنجال رسانه‌ای، تصویر مخدوش، تصویرسازی و... در تعریف یک فراواقعیت فراگیر توصیف می‌شوند و در طی سال‌ها مواجهه ایران با بحران‌های داخلی و خارجی از جمله پیش و پس از دفاع ملی 12 روزه کشور در برابر آمریکا و رژیم اسرائیل، مخاطب ایرانی به خوبی با این عبارات آشنا است. در این موقعیت ما با فراواقعیت‌هایی روبرو هستیم که می‌تواند با بازتولید داخلی به عنوان فراواقعیتی اصالتاً داخلی، کشور را دستخوش تلاطم سیاسی و اجتماعی نماید.  بنابراین مسئله اثر چالش‌برانگیز فناوری‌های ارتباطی و رسانه‌ای و فناوری‌های دیجیتال بر سیاست خارجی کشور است.

فراواقعیت چیست؟ نظریه فراواقعیت ژان بودریار[2]، یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم در فلسفه پست‌مدرن اوست که به تحلیل وضعیت واقعیت در عصر رسانه‌ها، فناوری و مصرف‌گرایی می‌پردازد. نظریه او هشدار می‌دهد که در عصر پست‌مدرن، واقعیتِ اصیل توسط انبوهی از تصاویر، داده‌ها و شبیه‌سازی‌های رسانه‌ای بلعیده شده است. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که فاقد مرجعیت حقیقی است، جهانی که در آن نقشه پیش از قلمرو وجود دارد و توهمات از واقعیت ملموس‌ترند. بر این اساس فراواقعیت وضعیتی است که مرز بین واقعیت و شبیه‌سازی با کمک گرفتن از نشانه‌ها، تصاویر مصنوعی محو می‌شود. در این فضا، نشانه‌ها و تصاویر مصنوعی و ساخته شده چنان واقعی به نظر می‌رسند که حتی از واقعیت اصیل هم واقعی‌تر جلوه می‌کنند. این وضعیت دارای ویژگی‌هایی است که فراواقعیت را عینیت می‌بخشد. در واقع مرحله‌ای است که جایگزینی واقعیت روی می‌دهد و تصاویر رسانه‌ای، مدل‌های دیجیتال یا تجربیات مجازی (مثل متاورس)[3] به عنوان واقعیت پذیرفته می‌شوند. نمونه‌های متعددی از این وضعیت در تحولات نظام بین‌الملل مشاهده می‌شود؛ همچون بهانه‌سازی وجود سلاح‌های کشتار جمعی توسط آمریکا و رسانه‌های غربی برای حمله به عراق. در عرصه سیاست، نظریه فراواقعیت، جایی است که تصاویر، روایت‌های رسانه‌ای و نمادها جایگزین واقعیت عینی می‌شوند و حتی بر تصمیم‌گیری‌های جمعی تأثیر می‌گذارند.

درک این نظریه نیازمند فهم چند مفهوم مرتبط مانند شبیه‌سازی[4]و نشانه‌ها [5]است. مفهوم شبیه‌سازی یا وانمایی در نظریه بودریار به این معناست که در جامعه پست‌مدرن، واقعیت توسط نشانه‌ها (همچون تصاویر، رسانه‌ها، تبلیغات و مدل‌های کامپیوتری) جایگزین شده است. این نشانه‌ها نه تنها بازتاب واقعیت نیستند؛ بلکه خود واقعیت جدیدی می‌سازند که ارتباطی با جهان خارج ندارد. به عبارت دیگر، ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که شبیه‌سازی شده است.

سوفیا مارتینز، محقق دانشگاه کمبریج و دیوید چن، استاد دانشگاه ملی سنگاپور، در مقاله‌ای در  Contemporary Political Theory در سال 2024  تحت عنوان فراواقعیت و سیاست بین‌الملل: شبیه‌سازی، تماشا و محو شدن مرز جنگ و صلح، به اثر فراواقعیت‌ها در سیاست بین‌الملل می‌پردازند. مارتینز و چن نتیجه می‌گیرند که مفهوم فراواقعیت ابزار قدرتمندی برای درک پیچیدگی‌ها و پارادوکس‌های سیاست بین‌الملل در قرن بیست‌ویکم فراهم می‌کند. آنها هشدار می‌دهند که غفلت از این پدیده و ادامه تحلیل بر اساس مفروضات سنتی درباره تمایز واضح واقعیت/بازنمایی، ما را در درک ماهیت واقعی قدرت، درگیری و همکاری در جهان معاصر ناتوان خواهد ساخت. آنها خواستار توسعه چارچوب‌های نظری و روش‌های تحقیقاتی جدیدی هستند که به ‌طور خاص بر نقش شبیه‌سازی، رسانه‌ها و تجربه فراواقعی در شکل‌دهی به پویایی‌های جهانی تمرکز کنند.

این مقاله در به‌روزرسانی نظریه انتقادی (به ‌ویژه اندیشه بودریار) برای مواجهه با چالش‌های منحصر‌به‌فرد عصر دیجیتال در عرصه بین‌الملل  اهمیت دارد. پدیده فراواقعیت با محو کردن مرز بین واقعیت و بازنمایی، می‌تواند آثار عمیقی  بر دیپلماسی و سیاست خارجی بگذارد. مهم‌ترین  چالش‌های کلیدی تسلط و فراگیر شدن فراواقعیت ها در عرصه سیاست خارجی می‌تواند به شرح زیر باشد:

۱. بحران اعتماد [6]

رسانه‌های جدید جهانی می‌توانند انبوه روایت‌های متضاد و اطلاعات جعلی تولید کنند که مخاطب را در تشخیص واقعیت ناتوان ‌کنند. از دست رفتن توان نقد و تحلیل مخاطب آثار منفی زیادی می‌تواند برجای بگذارد. بنابر نظریه بودریار در مفهوم مرگ واقعیت[7]، او استدلال می‌کند که در عصر فراواقعیت، «حقیقت عینی» جای خود را به وانمایی‌ها یا نسخه‌های بدون اصل می‌دهند. این در عرصه دیپلماسی می‌تواند منجر به بی‌اعتمادی به نهادهای رسمی (همچون وزارت امور خارجه یا رسانه‌های دولتی) شده حتی مذاکرات دیپلماتیک برای صلح یا توافق را بی‌اثر ‌کنند. در این زمینه نمونه‌های عینی فراوانی مشاهده می‌شود از جمله ادعاهای متضاد روسیه و غرب درباره اوکراین که هر دو طرف را در چرخه‌ای از توجیه‌گری گرفتار کرده است یا اتهام کمک نظامی ایران به روسیه که به واقع در شرایط کشورمان امکان پذیر نبوده است.

۲. جنگ روایت‌ها [8]

بازیگران دولتی یا شبه‌دولتی، گروه‌های سیاسی، حتی گروه‌های افراط‌گرا و تروریستی با تولید انبوه روایت‌های نمادین(فیلم،اخبار جعلی، دیپ‌فیک) به جای استدلال واقعی، ادراک جهانی را شکل می‌دهند. در نظریه شالوده شکنی[9] ژاک دریدا او نشان می‌دهد که هیچ روایتی بی‌طرف نیست و هر قدرت و بازیگر مسلطی از متافیزیک حضور (حضور روایت خود به عنوان واقعیت ) سوءاستفاده می‌کند.  به همین ترتیب اثر این پدیده بر سیاست خارجی، جایی که دیپلماسی تبدیل به رقابتی برای سلطه روایی می‌شود در موارد زیادی مشاهده شده است. همچون توافقات برجام و نفع و ضرر آن برای طرفین یا رقابت چین و آمریکا در روایت‌سازی درباره حقوق بشر.

۳. کمرنگ‌شدن مسئولیت‌پذیری[10]

در فضای فراواقعیت، بازیگران می‌توانند با ایجاد سردرگمی، مسئولیت اقدامات خود (مثل نقض قوانین بین‌المللی) را انکار کنند. مطابق نظریه جامعه ریسک اولریش بک، او هشدار می‌دهد که فناوری‌های نوین، پیامدهای اقدامات را غیرقابل پیش‌بینی و بازیگر را در برابر اقدامات مخرب خود غیرقابل پاسخگویی می‌کنند. در این زمینه نمونه‌های زیادی مشاهده می‌شودکه بارزترین آن استفاده هدفمند دولت‌ها و گروه‌های نفوذ از بات‌های شبکه‌های اجتماعی برای انتشار اخبار جعلی بدون امکان ردیابی است.

۴. فروپاشی دیپلماسی سنتی[11]

در شرایط تسلط فراواقعیت‌ها در دیپلماسی، دیپلماسی سنتی مبتنی بر مذاکرات پشت‌درهای بسته [12]زیر سؤال می‌رود، زیرا افکار عمومی تحت تأثیر روایت‌های فراواقعی، پیشداوری می‌کنند. جیمز در دری در نظریه جنگ فضیلت مند[13] توضیح می‌دهد که فناوری‌های ارتباطی، دیپلماسی را به شکل و صورت مجازی کرده‌اند. به عنوان نمونه به توافق هسته‌ای ایران (برجام) اشاره می‌توان کرد که با روایت‌سازی‌های متضاد در رسانه‌ها، از پشتیبانی عمومی در غرب و در ایران محروم شد.

۵. سلطه فراواقعیت[14]

بدیهی است در دنیای تولید فراواقعیت‌ها آن بازیگری که سرمایه و فناوری و توان ارتباطی وسیع‌تری دارد می‌تواند قدرت مسلط باشد. در اینجا نیز ادبیات چپ‌گرایانه ناشی از نقد  قدرت‌های بزرگ با تسلط بر رسانه‌ها (هالیوود، شبکه‌های خبری)، که ارزش‌های خود را به عنوان واقعیت جهانی تحمیل و سایرین را در پیروی از این ارزش‌ها اغوا یا بازیگران فعال را ضد ارزش معرفی می‌کنند، نقش دارند. ادوارد سعید در نظریه شرق‌شناسی[15] خود  نشان می‌دهد که غرب با ساخت فراواقعیت‌هایی از شرق، آن را دیگری‌سازی می‌کند. در جهان امروز کشورهای غیرغربی (همچون چین) مجبورند برای مقابله، به ساخت فراواقعیت‌های رقیب و طرح ایده‌هایی همچون پروژه جاده ابریشم دیجیتال[16] روی آورند.

ایدئولوژی‌های سیاسی به مثابه روایت های پیروز همچون برچسب های سیاسی آمریکا و کشورهای غربی در مبارزه با تروریسم که پس از ۱۱ سپتامبر در دنیا فراگیر شد، عاملی شد تا دولت آمریکا این اصطلاح را به نشانه‌ای فراگیر تبدیل کند و هر اقدام نظامی (از افغانستان تا عراق) را توجیه نماید. در حالی‌که کمتر کشوری پرسید تعریف دقیق تروریسم چیست؟  تا آنجا که بودریار معتقد بود جنگ علیه تروریسم، جنگی است علیه یک مفهوم انتزاعی؛ نه یک دشمن واقعی.

 در فضای سیاسی ایران، دیپلماسی به ویژه در پرونده‌های حساسی مانند برجام یا مذاکرات هسته‌ای، نمونه‌ای بارز از تولید فراواقعیت از یک  عمل دیپلماتیک ایران توسط رسانه‌ها محسوب شد. رسانه‌های داخلی، خارجی و شبکه‌های اجتماعی با ساختن روایت‌های متضاد، واقعیت عینی را در لایه‌هایی از نشانه‌ها محو می‌کنند.

با فراواقعیت ها چه باید کرد؟

اگرچه برخی معتقدند نظریه فراواقعیت می‌تواند جنبه‌های مثبت فناوری و رسانه‌ها را نادیده بگیرد و رسانه‌گریزی و فناوری‌زدایی ارتباطی که در  زندگی بشر امروزی گریزی از آن نیست و این انتقاد تا حدودی به جا است؛ ولی بدون درک فراواقعیت‌ها و تأثیرات آنها ورود به دنیای آن تهدیدات زیادی را متوجه منافع ملی و ظرفیت‌های کشورها می‌کند. برای همین ادراک عمومی‌کارگزاران نظام نسبت به تولید و انتشار فراواقعیت‌ها می‌بایست ارتقا یابد. در تحلیل وضعیت سیاست خارجی شناخت فراواقعیت‌ها می‌تواند ما را به سرمنزل مقصود برساند و عدم شناخت آنها ظرفیت‌های ملی و توانمندی‌های داخلی را بیهوده مصروف کند.

چالش‌هایی که پذیرش فراواقعیت‌ها در حکمرانی می‌تواند برجای بگذارد متعدد هستند و می‌توانند حتی به عنوان علامتی از حاکم شدن شبیه‌سازها در نظام حکمرانی کشور و آثار سوء آن باشد. زمانی که در جامعه‌ای شاهد برندسازی سیاستمداران[17] به جای ایفای واقعی تکالیف مؤثر و مثبت، پر رنگ‌تر شدن نقش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و تبدیل شدن سیاست خارجی به مثابه ابزاری برای ایکس و فیسبوک و اینستاگرام شویم، قاعدتاً باید بپذیریم که آثار جانبی آن همچون زوال عقلانیت عمومی ، قطبی شدن جامعه و بی اعتمادی به نهادهای عمومی و دولتی از جمله دستگاه سیاست خارجی را شاهد باشیم. در این میانه، آنچه قربانی می‌شود، حقیقت عینی و گفتگوی عقلانی است. این همان مرگ واقعیت است که بودریار از آن هراس داشت. به قول بودریار، در عصر فراواقعیت، سیاست دیگر درباره حقیقت نیست؛ بلکه درباره تولید و کنترل تصاویر است.

جمهوری اسلامی ایران ناچار است برای فراواقعیت‌های غربی و شرقی ساخته شده از هویت ایران و ایرانی چاره‌ای بیاندیشد. البته راه حل آن نمی‌تواند صرفاً با تأکید بر تولید تصویر منفی و سیاه‌نمایی شده یا محصولات مشابهی در تصویرسازی با ماهیت یکسان از همان کشورهای هدف باشد. چون اولاً فناوری و سرمایه و وسعت بازنمایی تصاویر فراواقعیتی از ایران گسترده‌تر از آن است که بتوان در برابر آن به مقابله همه جانبه برخواست. ثانیاً مشکل تعریف هویتی واحد و ملی برای ارائه تصویری واقعی ایران همواره بحثی  چالش برانگیز در داخل بوده است.

نکته دیگر آن است که هم‌زمان با یافتن راه حل در برابر فراواقعیت‌های برساخته غرب، دستگاه دیپلماسی می‌بایست برای پاسخ به فراواقعیت‌های برساخته شده در عرصه سیاست خارجی ناشی از رقابت‌ها و اختلافات سیاسی داخلی نیز چاره‌ای بیاندیشد. نمونه‌های بسیاری از این موارد را می‌توان ذکر کرد و لازم به فهرست نمودن نیست. این چالش‌ها می‌توانند مخاطرات زیادی را در سیاست خارجی ایجاد کرده و دستگاه دیپلماسی کشور را دچار انواع مشغله‌های بی‌انتها و بی نتیجه کند. برای همین درک و شناخت ما از این فراواقعیت‌ها مهم است.

علی‌رغم مشاهده آثاری از تسلط فراواقعیت‌ها در ایران به نحوی که پیشتر بر شمرده شد؛ بی تردید جامعه امروز ایران فاصله‌ای (هرچند اندک) با رسیدن به چنین وضعیتی دارد و آسیب اصلی ناشی از پذیرش و بازتولید فراواقعیت های تهدیدآمیز غربی علیه ایران در داخل و محاسبه‌های نادرست نسبت به آن است که می‌بایست برای درمان آن اندیشید و مانع از افتادن هرچه بیشتر دیپلماسی و سیاست خارجی به ورطه فراواقعیت‌های شکل گرفته علیه ایران شد.

 محمدجواد شریعتی،کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

  (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست)


[1]Hyper reality معادل فارسی حاد واقعیت یا ابر واقعیت نیز بر همین معنا است. مفهوم فراواقعیت در قلب بسیاری از پدیده‌هایی که در سالیان اخیر متداول شده‌اند از جمله : هوش مصنوعی، عمیق نما (Deep fake) و پسا حقیقت (Post-Truth) که در سال 2016 نیز توسط لغتنامه آکسفورد به عنوان واژه سال انتخاب شد و به معنی شرایطی است که در آن حقایق عینی کمتر از احساسات و باورهای شخصی در شکل دهی به افکار عمومی تاثیرگذار هستند.

[2] . Jean Baudrillard جامعه شناس فرانسوی و نظریه پرداز پسامدرنیته و پساساختارگرایی است. او معتقد است جنگ خلیج فارس رخ نداد و سازندگان فیلم ماتریکس نیز از نظریات او الهام گرفتند.

[3]Metaverse دنیای مجازی سه بعدی و همه جانبه‌ای است که کاربران می‌توانند با اساتفاده از چهرک (آواتار) دیجیتال خود تعامل داشته باشند.

[4] Simulation

[5] Signs

[6] Crisis of Trust

[7] Death of Reality

[8] Narrative Warfare

[9] Deconstruction Theory

[10] Accountability Erosion

[11] Decline of Traditional Diplomacy

[12] Track I Diplomacy

[13] Virtuous War 

[14] Hyper reality Imperialism

[15] Orientalism

  1. Digital Silk Roa طرح چینی است که هدف آن توسعه زیرساخت‌های دیجیتال و فناوری‌های اطلاعاتی در سراسر جهان به ویژه در کشورهای در حال توسعه است. این طرح بخشی از ابتکار کمربند و جاده چین است و شامل ایجاد شبکه‌های فیبر نوری ، کابل‌های زیردریایی ، مراکز داده، و سایر فناوری‌های دیجیتال می‌‎شود. هدف سیاسی چین از ارائه این طرح تقویت روابط با کشورهای مختلف، افزایش نفوذ چین در حوزه فنآوری و رقابت با سایر قدرت‌های جهانی در عرصه فناوری است.
  2. یکی از آثار منفی رواج فراواقعیت در جوامع این است که سیاستمداران به مدد رسانه و شبیه‌سازی تبدیل به برند می‌شوند این شخصیت‌سازی رسانه‌ای را در مثال دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا شاهد بودیم. بودریار استدلال می‌کند سیاستمداران امروز سیمولاکروم (Simulacrum) وانموده، شبیه سازی ، ظاهرنما، نمود کاذب و صورتکی یا آواتاری هستند و تصاویری‌اند که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارند.  ترامپ با تکیه بر شخصیتِ سازنده ثروتمندِ قاطع در برنامه‌های واقع‌نمایی The Apprentice،  چهره‌ای ساخت که از واقعیت زندگی کسب‌وکارش فراتر رفت. فراواقعیت این موضوع حمایت‌های مردمی‌بود که نه بر اساس برنامه‌های سیاسی، بلکه بر پایه‌ تصویر رسانه‌ای او شکل گرفت. حتی اظهارات کذب او اخبار جعلی به‌عنوان بخشی از این واقعیت نمایشی پذیرفته شد.
متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است