عرصه بین الملل در حال تجربه نمودن مرحله جدید و عجیب با صف آرایی هژمون غرب با جنوب جهانی با محوریت روسیه؛ چین و ایران است و در حالی که توجه جهانی بر تحولات غزه و جنایات رژیم صهیونیستی بر علیه فلسطینیان متمرکز میباشد؛
در جغرافیای پیرامونی دریای سیاه قریب 4 سال از بحران اوکراین میگذرد و تقابل محور یورآتلانتیک و روسیه نتیجه ملموسی نداشته است و اگر چه طرفین درگیر بویژه اوکراین و روسیه متحمل خسارات عدیده انسانی و مادی شده اند، ولی فعلا کیف و کرملین مصمم به ادامه منازعه هستند. هم چنین باید اذعان نمود که فشارهای سیاسی و تحریمی غرب نتوانسته در کوتاه مدت اقتصاد و ساختار نظامی و دفاعی روسیه را دچار ضعف ملموس نماید و در این بخش فرایند ملموس تشدید تقابل قدرت نرم غرب و مسکو بویژه در مجامع بین المللی و حوزه دیپلماسی عمومی میباشد که تعبیر ساده آن خروج از دوره تصامح و تساحل طرفین پس از سه دهه میباشد.
در حال حاضر از طرفی تداوم رقابت محور ناتو و روسیه طرفین را بسمت تهدیدات هسته ای و حتی از سرگیری آزمایشات جدید هسته ای سوق داده است در همین رابطه ترامپ ادعاهای مربوط به آزمایشهای هستهای مخفی را در مصاحبهای تلویزیونی با سیبیاس مطرح و اعلام داشت که روسیه آزمایش میکند و چین آزمایش میکند، اما آنها در مورد آن صحبت نمیکنند و من نمیخواهم تنها کشوری باشم که آزمایش نمیکند وی هم چنین کره شمالی و پاکستان را به فهرست کشورهایی که ادعا میشود زرادخانههای خود را آزمایش میکنند، اضافه کرد. البته روسیه دو هفته پیش اعلام کرد که یک موشک کروز جدید با سوخت هستهای به نام بوروستنیک و یک پهپاد زیرآبی با سوخت هستهای و قابلیت حمل کلاهک هستهای را آزمایش کرده است. واقعیت این است که اکنون نه بازیگر بینالمللی دارای سلاح هستهای هستند: ایالات متحده، روسیه، بریتانیا، فرانسه، چین، هند، پاکستان، کره شمالی و اسرائیل. البته طبق گزارش سالنامه موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم (SIPRI) که در ژانویه 2025 منتشر شد، روسیه با ۴۳۰۹ کلاهک، بیشترین تعداد کلاهک را دارد. پس از روسیه، ایالات متحده قرار دارد که ۳۷۰۰ کلاهک دارد. هم چنین چین ۶۰۰ کلاهک هستهای دارد و در رتبههای بعدی فرانسه ۲۹۰ کلاهک هستهای، بریتانیا ۲۲۵ کلاهک هستهای؛ هند ۱۸۰ کلاهک هستهای؛ پاکستان ۱۷۰ کلاهک هستهای و رژیم صهیونیستی با ۹۰ کلاهک هستهای و نهایتا" کره شمالی ۵۰ کلاهک هستهای قرار دارند.
و از سوی دیگر رقابت پکن و واشنگتن در بخش هوش مصنوعی و دانش تخصصی مربوطه وارد مرحله حساسی شده است که در این رابطه جی دی ونس، معاون رئیس جمهور ایالات متحده، در سخنرانی خود در پاریس در ماه فوریه 2025 گفت اگر همیشه نگران امنیت باشیم، آینده هوش مصنوعی به دست نخواهد آمد و پکن و واشنگتن در این رقابت، هم به دلیل پتانسیل بالای هوش مصنوعی و هم به دلیل ترس از عقب ماندن، انگیزه دارند و چنانچه ایالات متحده در رقابت هوش مصنوعی شکست بخورد، میتواند به قدرت درجه دو یا حتی ضعیفتر تبدیل شود. موضوع مهم این که در واشنگتن و سیلیکون ولی، همه نگران هوش مصنوعی اقتدارگرا توسعه یافته توسط چین هستند که میتواند برتری فناوری ایالات متحده را از بین ببرد.
بر اساس گزارش جدید مرکز سیاست امنیتی (CSP) در واشنگتن هوش مصنوعی کانون اصلی جنگ سرد جدید قرن بیست و یکم است و پکن در آستانه تبدیل شدن به رهبر جهانی در هوش مصنوعی است و اگر چین بتواند طبق برنامه ریزی تا سال ۲۰۳۰، بر فناوری هوش مصنوعی تسلط یابد، ایالات متحده به قدرت درجه دو یا حتی ضعیفتر تبدیل خواهد شد. در عین حال پکن متقاعد شده است که اگر در رقابت هوش مصنوعی با ایالات متحده همگام نشود، واشنگتن میتواند راحتتر جلوی ظهور چین به عنوان یک قدرت جهانی را بگیرد.
در شرایط جدید نوعی هم افزایی اقتصادی و دفاعی و بویژه در نهادسازی منطقه ای و بین المللی نظیر شانگهای، بریکس و اتحادیه اقتصادی اورآسیا بین پکن و مسکو ایجاد شده که برای گذار روسیه از شرایط سخت تحریمی و جنگ نقش حیاتی دارد و آقای پوتین نه تنها به خوبی به قدرت و حاکمیت خود ادامه داده است، بلکه با ساختاری که همه امور را نظارت کرده و کاملا بر شرایط مسلط میباشد و در این شرایط مهمترین سوال مربوط به چگونگی پایان جنگ با اوکراین است که در شرایط موجود امکان مصالحه طرفین از طریق مذاکره مستقیم و یا با میانجی گری محدود میباشد.
در حوزه سایبری و هوش مصنوعی همچنان ایالات متحده هنوز نسبت به چین برتری آشکاری دارد، چرا که پکن نمیتواند ریزتراشههای با کارایی بالا تولید کند و همچنین نمیتواند با قدرت مالی سرمایهگذاران خصوصی در آمریکا برابری کند، سرمایهگذارانی که در نیمه اول سال ۲۰۲۵ بیش از ۱۰۴ میلیارد دلار از شرکتهای هوش مصنوعی حمایت کردهاند و در حال آماده شدن برای سرمایهگذاریهای حتی بزرگتر هستند. از سوی دیگر، چین تعداد زیادی مهندس بسیار توانمند، هزینههای پایینتر و یک مدل توسعه تحت حمایت دولت دارد که بسیار سریعتر از ایالات متحده به نتایج میرسد. پکن میخواهد از انرژی ارزان تولید شده توسط مزارع وسیع بادی و فتوولتائیک در منطقه مغولستان داخلی برای اتصال صدها مرکز داده استفاده کند و تا سال ۲۰۲۸ نوعی ابر ملی ایجاد کند.
رهبران واشنگتن و پکن، هوش مصنوعی را به عنوان یک فناوری مخرب میبینند که میتواند بخش های مختلف اجتماعی را حتی بیشتر از رایانههای دیجیتال و اینترنت مختل کند. اگر سیستمهای هوش مصنوعی از هوش انسانی پیشی بگیرند و توانایی بهبود خود را به دست آورند، میتوانند یک مزیت علمی، اقتصادی و نظامیبینظیر برای کشوری که آنها را کنترل میکند، فراهم کنند. مهم تر این که متوقف کردن هکرها و جاسوسان سایبری با ابزارهای هوش مصنوعی حتی دشوارتر خواهد بود و همکاری بین چین و ایالات متحده در مبارزه با گروههای افراطی که میخواهند از هوش مصنوعی برای تولید سلاحهای بیولوژیکی استفاده کنند، اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوارتر خواهد بود. به هر حال کارشناسان و تحلیل گران تخصصی بر این باورند که هزینههای جنگ سرد هوش مصنوعی در حال حاضر زیاد است و بسیار بیشتر خواهد شد و چه بسا که مسابقه هوش مصنوعی بین چین و ایالات متحده به نا کجا آباد رسیده، زیرا هیچ یک از طرفین قادر نخواهد بود به دیگری برای اعمال محدودیت در توسعه قابلیتهای پیشرفته هوش مصنوعی اعتماد کند.
بر کسی پوشیده نیست که پکن از طریق طرح هوش مصنوعی پلاس میخواهد از هوش مصنوعی برای تغییر الگوی تولید و زندگی انسان استفاده کند به طوری که فناوریهای جدید هوش مصنوعی تا سال ۲۰۲۷ در ۷۰ درصد از فعالیتهای اقتصادی چین مورد استفاده قرار خواهند گرفت و تا سال ۲۰۳۰، ۹۰ درصد از اقتصاد این کشور را تشکیل خواهند داد. چین ممکن است یک دهه با توانایی تولید میکروچیپهایی پیشرفته آمریکایی فاصله داشته باشد، زیرا محدودیتهای صادرات فناوری امریکا، پیشرفت شرکتهای چینی مانند DeepSeek را که در حال توسعه نسل بعدی مدلهای هوش مصنوعی هستند، کند کرده است.
در مجموع باید اذعان نمود که تشدید رقابت های جهانی در دو بخش هوش مصنوعی و آزمایش های جدید هسته ای خارج از چارچوب استاندارها و منشورهای مختلف بین المللی، موجب نوعی بی نظمی در عرصههای مختلف حیات بشری شده که نوید دهنده دورنمای امیدوار کننده برای جهانی آکنده از صلح و ثبات توامان با بهروزی و رفاه بشریت نخواهد بود.
علی بمان اقبالی زارچ کارشناس ارشد اوراسیا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)