یکسال پس از 7 اکتبر: بررسی تحولات سیاسی خاورمیانه از دیدگاه دکتر جان میرشایمر

(سخنرانی ۱۳ اکتبر ۲۰۲۴ دکتر جان میرشایمر در مرکز مطالعات خاورمیانه دوحه)
۲۴ مهر ۱۴۰۳
مشاهده ۳۷۷۸
الهه سادات موسوی نژاد

 (سخنرانی 13 اکتبر 2024 دکتر جان میرشایمر در مرکز مطالعات خاورمیانه دوحه)

دکتر جان میرشایمر (John Mearsheimer) استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو و یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل، در نظریه معروف خود تحت عنوان «رئالیسم تهاجمی» بر این باور است که دولت ها همیشه به دنبال افزایش قدرت خویش هستند و این روند به تنش‌ها و درگیری‌های بین‌المللی منجر می‌شود. میرشایمر همچنین در کتاب بحث برانگیز خود "The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy" به همراه استفان والت، به نقش لابی اسرائیل در سیاست خارجی ایالات متحده پرداخته است. نظریات او غالباً به تحلیل‌های ژئوپلیتیک و نقد سیاست‌های قدرت‌های جهانی متمرکز است.

میرشایمر اخیراً در یک سخنرانی در دوحه قطر با عنوان "یک سال پس از ۷ اکتبر: غزه و پیامدهای جهانی آن" در تاریخ ۱۳ اکتبر ۲۰۲۴ در موسسه شورای خاورمیانه در امور جهانی (The Middle East Council on Global Affairs)، به تحلیل وقایع غزه و تأثیرات جهانی آن پرداخته است. در این گفتگو، او به بررسی دینامیک قدرت در خاورمیانه و نقش قدرت‌های بزرگ در این منطقه پرداخته و چگونگی تغییرات در نظم بین‌المللی را مورد بحث قرار داد. این نوشتار نکات کلیدی سخنرانی دکتر میرشایمر را خلاصه و تحلیل می‌کند.

تغییرات ساختار قدرت جهانی

میرشایمر سخنان خود را با تبیین ساختار قدرت جهانی از اواسط قرن بیستم آغاز کرد و توضیح داد که در حال حاضر شاهد یک سیستم چندقطبی هستیم.

به طوریکه درنظام دوقطبی (۱۹۴۷-۱۹۹۱): جهان تحت سلطه دو ابرقدرت، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود و در نظام تک‌قطبی (۱۹۹۱-۲۰۱۷): پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت ظهور کرد و اما در نظام چندقطبی (۲۰۱۷-حال حاضر): ظهور چین و احیای روسیه، عصر جدیدی از رقابت قدرت‌های بزرگ را به ارمغان آورده است.

به گفته وی، در دنیای چندقطبی امروز، سه قدرت بزرگ وجود دارد:

  • ایالات متحده (در جایگاه اول)
  • چین (دومین قدرت نزدیک و رقیب همتراز از نظر ایالات متحده)
  • روسیه (در جایگاه سوم با فاصله زیاد)

او تأکید می‌کند که این تغییر در ساختار قدرت جهانی پیامدهای عمیقی برای سیاست بین‌الملل و درگیری‌های منطقه‌ای دارد. وی تمرکز ایالات متحده بر سه منطقه کلیدی را برجسته می‌کند:

  • شرق آسیا (به دلیل حضور چین)
  • اروپا (به دلیل حضور روسیه)
  • خلیج فارس (برای منابع نفتی آن)

وی استدلال می‌کند که در حالت ایده‌آل، ایالات متحده ترجیح می‌دهد تلاش‌های خود را بر مهار چین در شرق آسیا متمرکز کند. با این حال، درگیری‌های مداوم در اروپا (جنگ اوکراین) و خاورمیانه و اسرائیل مانع از "چرخش کامل به آسیا" (Pivot to Asia) شده است. وی معتقد است حالت ایده‌آل برای سیاست خارجی آمریکا باید این باشد که آمریکا با روسیه بر علیه چین متحد شوند، ولی عملاً در اوضاع کنونی قضیه برعکس است.

پیچیدگی‌های خاورمیانه

وی برخلاف دیدگاه رایج در غرب که ایران را به عنوان عامل اصلی بی‌ثباتی در منطقه معرفی می‌کند، استدلال می‌کند که اسرائیل مسئول بحران‌سازی در خاورمیانه است. به باور وی، سیاست‌های اسرائیل نسبت به فلسطینیان، به‌ویژه در قبال نوار غزه، یکی از عوامل اصلی خشونت‌ها و بی‌ثباتی‌های جاری است. وی اسرائیل را به پیاده‌سازی سیستم آپارتایدی مشابه با آنچه در آفریقای جنوبی وجود داشت، متهم می‌کند. به عقیده وی، عملاً آپارتاید رژیم اسرائیل باعث ایجاد بحران و جنگ در خاورمیانه است. او برای اثبات موضوع آپارتاید اسرائیل، به سه گزارش مهم از سه نهاد حقوق بشری جهانی استناد می‌کند.

رابطه اسرائیل و ایالات متحده

بخش قابل توجهی از سخنرانی دکتر میرشایمر بر رابطه منحصر به فرد بین ایالات متحده و اسرائیل متمرکز بود. او این رابطه را به عنوان رابطه غیرعادی توصیف می‌کند که "در تاریخ ثبت شده بی‌سابقه است"، و با حمایت بی‌قید و شرط ایالات متحده از اسرائیل، به ویژه در مورد مسئله فلسطین، مشخص می‌شود. این وابستگی ایالات متحده به اسرائیل، بخشی از سیاست خارجی آمریکا است که خاورمیانه را همچنان در دستور کار واشنگتن نگه می‌دارد و مانع از پرداختن آمریکا به چین می‌شود و عملا بر اساس منافع ملی امریکا نیست .

 منازعات خاورمیانه

دکتر میرشایمر سه درگیری عمده در خاورمیانه را شناسایی می‌کند که اگرچه کاملاً مستقل نیستند، اما نیاز به تحلیل جداگانه دارند:

  • درگیری اسرائیل-فلسطین (با تمرکز بر غزه)
  • درگیری اسرائیل-حزب‌الله
  • درگیری ایران-اسرائیل (و به تبع آن، ایران-ایالات متحده) 

اهداف اسرائیل پس از 7 اکتبر

میرشایمر استدلال می‌کند که پس از وقایع 7 اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل سه هدف اصلی را دنبال کرده است که در رسیدن به هر سه ناکام بوده است:

  • شکست حماس
  • آزادسازی گروگان‌ها
  • پاکسازی غزه از فلسطینی‌ها (هدفی که به گفته وی اغلب ناگفته می‌ماند)

میرشایمر به شدت از سیاست‌های اسرائیل در نوار غزه انتقاد کرد و این اقدامات را به عنوان تلاش برای انجام یک "پاک‌سازی قومی" معرفی نمود. وی مدعی است که اسرائیل به دنبال ایجاد یک دولت یهودی خالص است و از طریق اقدامات نظامی و اقتصادی در نوار غزه، قصد دارد فلسطینیان را از این منطقه بیرون کند. به باور میرشایمر، آنچه در غزه در حال وقوع است، شکلی از نسل‌کشی است که هدف آن حذف کامل حضور فلسطینیان از این منطقه است.

منازعه اسرائیل-حزب‌الله

وی استراتژی اسرائیل علیه حزب‌الله را به شرح زیر توصیف می‌کند:

  • استراتژی قطع سر (هدف قرار دادن رهبری)
  • مجازات جمعیت غیرنظامی در لبنان
  • حمله به جنوب لبنان و از بین بردن توانایی رزم حزب الله 

او استدلال می‌کند که شواهد تاریخی نشان می‌دهد این استراتژی‌ها احتمالاً در شکست حزب‌الله یا پایان دادن به توانایی آن برای تهدید شمال اسرائیل موفق نخواهند بود. لذا این نتایج اسرائیل را به سمت منازعه دیگری سوق می دهد.

منازعه اسرائیل-ایران

دکتر میرشایمر ادعا می‌کند که اسرائیل فعالانه در تلاش است تا ایالات متحده را به درگیری با ایران بکشاند و مصادیق آن را حمله به ساختمان سفارت ایران در دمشق و ترور هنیه در تهران می داند. او چندین دلیل برای این امر پیشنهاد می‌کند:

  • حفظ حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه
  • انحراف توجه از مسئله فلسطین
  • رسیدگی به نگرانی‌ها درباره برنامه هسته‌ای ایران 

درباره ایران، میرشایمر معتقد است که نه ایران و نه ایالات متحده تمایلی به ورود به یک جنگ مستقیم ندارند، اما اسرائیل به شدت به دنبال تحریک آمریکا به انجام یک رویارویی نظامی‌با ایران است. سخنران درباره پتانسیل تشدید تنش‌ها بین اسرائیل و ایران هشدار می‌دهد، به این معنا که اسرائیل به صورت مداوم و پلکانی، با افزایش سطح تنش‌،  ایران را وادار به پاسخ های متقابل کند و در نهایت ایالات متحده وارد جنگ با ایران شود. او معتقد است هرگاه ایران و ایالات متحده تلاشی برای بهبود روابط خود با یکدیگر کرده اند لابی یهود در آمریکا مانع آن شده است.

پیامدهای ژئوپلیتیکی گسترده‌تر

میرشایمر تحولات خاورمیانه را بخشی از رقابت گسترده‌تر ژئوپلیتیکی بین دو بلوک بزرگ جهانی دانست. از یک سو، ایالات متحده، اروپا و اسرائیل قرار دارند و از سوی دیگر، چین، روسیه، ایران و کره شمالی. وی هشدار داد که این تنش‌ها ممکن است به درگیری‌های گسترده‌تری منجر شود که پیامدهای خطرناکی برای امنیت جهانی، به‌ویژه در منطقه خاورمیانه، به همراه خواهد داشت.

مسئله فلسطین

دکتر میرشایمر سخنرانی خود را با ارزیابی غم‌انگیزی از وضعیت فلسطینی‌ها به پایان می‌رساند. او نگرانی عمیقی برای آینده فلسطینی‌ها ابراز می‌کند و این بیم را دارد که:

۱. دولت‌های اسرائیل ممکن است به طور فزاینده‌ای راست‌گراتر و جنگ‌طلب تر شوند.

۲. ایالات متحده به دلیل نفوذ لابی اسرائیل به حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل ادامه خواهد داد.

۳. تلاش‌ها برای پاکسازی قومی فلسطینی‌ها از غزه و کرانه باختری ممکن است تشدید شود.

  نتیجه‌گیری

در نهایت، تحلیل میرشایمر از یک دیدگاه واقع‌گرایانه در روابط بین‌الملل سرچشمه می‌گیرد. او معتقد است که منافع استراتژیک قدرت‌های بزرگ جهانی، به ویژه در مناطق بحرانی مانند خاورمیانه، تعیین‌کننده اصلی سیاست‌ها و درگیری‌های بین‌المللی است. اسرائیل همواره بدنبال فرافکنی تهدیدات در منطقه است و تا زمانی که مسئله فلسطین حل نشود، این منطقه همچنان به عنوان یکی از منابع اصلی بی‌ثباتی جهانی باقی خواهد ماند و تاثیرات گسترده‌ای بر امنیت بین‌المللی خواهد داشت.

الهه سادات موسوی نژاد، کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

  (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست)

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
در شرایط بحرانی به خصوص شرایط حاد جنگی؛ پیش بینی رفتارها و طراحی استراتژی بسیار دشوار، پر ریسک و شکننده است. از این رو در هنگامه بحران به جای پیش بینی باید به ط...
در حالی که نفوذ کشور های مثل فرانسه و بقیه اتحادیه اروپا در قاره آفریقا در حال کاهش است؛ چین بیش از هر زمانی در عرصه روابط بین الملل آفریقا، جولان می دهد.