تحولات اخیر در غرب آسیا، بهویژه پس از جنگ غزه، رژیم صهیونیستی را وارد مرحلهای از پیچیدگی و بیثباتی راهبردی کرده است. برخلاف تصور تلآویو، استفاده گسترده از قدرت نظامی لزوماً به تثبیت جایگاه سیاسی یا ژئوپلیتیک منتهی نمیشود. عملکردهای تاکتیکی این رژیم در غزه، لبنان و سوریه نشان داده است که برتری سختافزاری بدون مشروعیت سیاسی و انسجام استراتژیک، توان محدود و نتایج کوتاهمدت دارد و منجر به فرسایش مشروعیت و تضعیف موقعیت بینالمللی میشود.
۱. از بازدارندگی تاکتیکی تا بحران راهبردی
اسرائیل طی دههها امنیت خود را عمدتاً بر پایه بازدارندگی سخت تعریف کرده و تلاش داشته است از طریق برتری نظامی، هرگونه تهدید را مهار کند. این استراتژی در کوتاهمدت موفقیتهایی کسب کرده، اما در سطح استراتژیک، ناتوانی در تبدیل دستاوردهای تاکتیکی به ثبات سیاسی آشکار شده است.
در عملیاتهای اخیر، اقداماتی همچون بمباران زیرساختها، هدفگیری رهبران محور مقاومت و حملات برونمرزی، هرچند نتایج فوری و محسوس داشته، اما نه تنها به تثبیت امنیت بلندمدت منجر نشده، بلکه محدودیتها و تردیدهای داخلی و بینالمللی را برجسته ساخته است. به بیان دیگر، ابزارهای نظامی اسرائیل قادر به خلق نظم پایدار نیستند؛ آنها صرفاً بازتابدهنده توان محدود در اجرای اهداف سیاسی و راهبردی هستند.
این وضعیت نشان میدهد که مفهوم بازدارندگی صرفاً از مسیر ابزار سخت به دست نمیآید؛ بلکه نیازمند مشروعیت، اعتماد منطقهای و همسویی سیاست داخلی و خارجی است، مؤلفههایی که اسرائیل در حال حاضر فاقد آنهاست.
۲. بازتعریف رابطه با ایالات متحده
یکی از ابعاد اصلی بحران کنونی، تغییر در رابطه میان تلآویو و واشنگتن است. برای نخستین بار طی دههها، میان اهداف راهبردی آمریکا و اقدامات میدانی اسرائیل فاصله قابلتوجهی شکل گرفته است؛ فاصلهای که نه صرفاً محصول اختلافات تاکتیکی، بلکه نتیجه تغییر در اولویتها و الگوی تصمیمگیری دو طرف است.
در گذشته، اسرائیل نقش عملیاتی مشخصی در سیاستهای آمریکا ایفا میکرد و هماهنگی میان اهداف استراتژیک و اقدامات میدانی قابل پیشبینی بود. با این حال، گسترش دامنه عملیاتها و نادیده گرفتن محدودیتهای بینالمللی باعث شده است که برخی اقدامات اسرائیل با اهداف راهبردی آمریکا همخوانی نداشته باشد و بار مدیریتی بر واشنگتن تحمیل شود.
افزون بر این، تغییرات داخلی در آمریکا، از جمله تحول در نگرش افکار عمومی، اختلافات حزبی و بازتعریف اولویتهای سیاست خارجی، بیانگر آن است که حمایت بیقید و شرط از اسرائیل با محدودیت روبهرو خواهد شد. وابستگی اسرائیل به پشتیبانی لجستیکی و تسلیحاتی آمریکا، این رژیم را در حفظ عملیاتهای گسترده به شدت وابسته ساخته و نشان میدهد که توان راهبردی اسرائیل بدون همراهی واشنگتن محدود است.
۳. فروپاشی روایت مشروعیت
قدرت پایدار مستلزم بازتولید مشروعیت است. اسرائیل طی دههها تلاش کرده بود مشروعیت عملکرد خود را بر مفاهیم امنیت و مبارزه با تروریسم بنا کند. اما حجم اقدامات نظامی در غزه و دیگر مناطق و تلفات انسانی گسترده، اعتبار این روایت را کاهش داده است.
این بحران مشروعیت تنها محدود به افکار عمومی منطقه نیست؛ بلکه در سطح بینالمللی نیز آثار خود را نشان داده است. تصویر اسرائیل دیگر با نظم و امنیت گره نخورده و بیشتر با تخریب، تنش و بیثباتی مرتبط است. این تغییر ادراکی، نتیجه انباشت واقعی عملیاتها و سیاستهای تلآویو است، نه صرفاً برداشت رسانهای.
بازگشت «مسئله فلسطین» به مرکز توجه افکار عمومی عربی و بینالمللی، نمونهای از شکست اسرائیل در کنترل روایت قدرت است. تلاشهای این رژیم برای حاشیهراندن مسئله فلسطین با واکنش گسترده عمومی و دیپلماتیک مواجه شده و نشان میدهد که مشروعیت سیاسی و اخلاقی، قدرت نظامی را محدود میکند.
۴. محدودیت قدرت سخت
برتری نظامی، حتی در سطح هوایی و تکنولوژیکی، بدون ظرفیت اشغال و کنترل منطقهای کارکرد محدود دارد. اسرائیل نشان داده است که قادر است اهداف تاکتیکی خود را پیش ببرد، اما نمیتواند نظم سیاسی پایدار ایجاد کند.
عملیاتهای نظامی، ترور رهبران و بمباران زیرساختها، اگرچه نتایج فوری دارند، اما توانایی تبدیل این موفقیتها به دستاورد راهبردی بلندمدت را ندارند. این ناتوانی، تفاوت بنیادین میان قدرت سخت و قدرت مؤثر را برجسته میسازد. قدرت مؤثر نیازمند مشروعیت، همگرایی منطقهای و انسجام داخلی است؛ مؤلفههایی که اسرائیل فاقد آنهاست.
همچنین اقداماتی مانند حمله به دوحه و عملیات در سوریه، نه تنها مانع از انتقادهای بینالمللی نشده، بلکه نگرانیها درباره رفتار غیرقابل پیشبینی تلآویو را افزایش داده است. متحدان منطقهای دیگر اسرائیل را نه به عنوان شریک، بلکه به عنوان عامل بالقوه تهدید تلقی میکنند.
۵. بازگشت مسئله فلسطین
یکی از پیامدهای مهم جنگ غزه، بازگشت مسئله فلسطین به محور نظم عربی است. فشار افکار عمومی و توجه مجدد دولتها به عدالت و حقوق فلسطینیان، مانع از ادامه سیاست عادیسازی بدون تضمین حقوق مردم فلسطین شده است.
ابتکارهای صلح عربی مبتنی بر تشکیل دولت فلسطینی، که پیشتر به شکل نمادین مطرح بودند، اکنون به ابزار بازتعریف نظم منطقهای تبدیل شدهاند. این روند نشان میدهد که سیاستهای اسرائیل در بلندمدت نمیتواند نظم منطقهای را تحمیل کند، زیرا مشروعیت اجتماعی و اخلاقی در برابر عملیات نظامی قرار گرفته است.
۶. محدودیت داخلی و ساختاری
در داخل اسرائیل، بحرانهای سیاسی و اجتماعی شدت گرفتهاند. شکاف میان ارتش و دولت، رقابتهای ایدئولوژیک و محدودیت منابع، توان داخلی برای مدیریت درگیریهای گسترده را کاهش داده است.
نخستوزیر و جناحهای ائتلافی عمدتاً معطوف به حفظ قدرت داخلی هستند و کمتر توانایی تمرکز بر اهداف بلندمدت سیاست خارجی را دارند. در چنین شرایطی، حتی موفقیتهای تاکتیکی نیز نمیتوانند انسجام داخلی یا مشروعیت بینالمللی را تقویت کنند.
تجربه تاریخی نشان داده است که زیادهروی در عملیاتهای متعدد بدون ظرفیت سیاسی و مشروعیت لازم، در نهایت به فرسایش ساختار قدرت منجر میشود. اسرائیل در سالهای اخیر همزمان در چند جبهه جنگیده و در تلاش برای مهار دشمنان متعدد، بدون ایجاد توازن لازم در ساختار داخلی و خارجی، بر محدودیتهای خود افزوده است.
نتیجهگیری: شکست استراتژیک در برابر تاکتیکهای محدود
تحولات اخیر نشان میدهند که اسرائیل توانسته است تاکتیکهای نظامی خود را عملی کند، اما این اقدامات راهبردی نبوده و نظم جدیدی پدید نیاورده است. قدرت نظامیبدون مشروعیت و انسجام سیاسی، به فرسایش مشروعیت و ایجاد بحران داخلی و بینالمللی منجر میشود.
اسرائیل در شرایط فعلی با محدودیتهای ساختاری و وابستگی به حمایت خارجی مواجه است. بازگشت مسئله فلسطین به محور توجه منطقهای و بینالمللی، بحران مشروعیت و شکاف با ایالات متحده، همه نشان میدهند که موفقیت تاکتیکی نمیتواند جایگزین برتری راهبردی شود.
در محیط منطقهای فعلی، قدرتی که صرفاً بر ابزار نظامی استوار باشد، با محدودیت ذاتی مواجه است و تنها در صورت تلفیق با مشروعیت، انسجام داخلی و درک واقعیتهای منطقهای میتواند به جایگاه پایدار دست یابد. اسرائیل، با تکیه بر خشونت و اقدامات یکجانبه، نمونهای روشن از اختلاف میان تاکتیک و استراتژی را ارائه کرده است.
سجاد عطازاده؛ کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)